۰۲ دی ۱۳۸۸

در حاشیه ء یک خاکسپاری تاریخی

پــایــان خمینی و آغــاز حیــات تــاریخی منتـظــری





پس از دیدن تصاویر باشکوه دیگری از مراسم خاکسپاری آقای منتظری ، جملات زیر را همین امشب روی صفحه ء فیسبوک خودم قرار دادم و در توضیح و تشریح آن هم چند جملهء دیگر نوشتم و اکنون می بینم که درج آنها روی این صفحات بی مناسبت نیست زیرا اولاًحرفهایی ست که جایی طرح شده اند و ثانیاً تعداد بیشتری به این اوراق دسترسی دارند . بنا بر این عین آن جمله ها را در اینجا نقل می کنم : ـ
ملت ایران درسی ام آذرپیکرمنتظری ونام خمینی رایکجادفن کرد!ـ
بزرگداشت منتظری بزرگداشت انسانی بود که بت خمینی راشکسته بود وحرمتی که نثار او شد معنایی جزنفی خمینیگری نداشت ازین پس نمی توان شیعهء مؤمن بود و او را مرجعی عالیمقام دانست و درعین حال خمینیی گری را باطل نشمرد!ـ
منتظری یکی یکی ساخته های خمینی راویران کردوبساط مشروعیت دینی حکومت استبداد فقها را برچید.ازین رو بی شک درتاریخ روحانیت انسانی منحصربه فردمحسوب خواهدشد.ـ


و در حاشیه افزودم :ـ



روزگار آزمون مدعیان آزادی در میان اصلاح طلبانی رسیده است که همچنان خود را شیفتهء «امام» فرا می نمایند . نمی توان آزادی خواه بود و خمینیگری را پذیرفت*. جمع این دو جمع ضدین است. سرانجام به یمن آقای منتظری محک اصلی آزادی خواهی برای سنجش صداقت دستپروردگان نظام سی ساله فراهم شده است: یا باخمینی باید بود یا با آزادی و عدالت و انسانیت در ایران.ـ جمع این دو ممکن نیست. ـ
ازین پس نمی توان در این نظام ، یا نام اصلاح طلب به آقای منتظری اقتدا کرد و در عین حال به میراث امام چسبید. راه تقلب در این زمینه به مدد بیست سال مقاومت منتظری بسته شده است.ـ


رسم عاشق نیست یک دل با دو دلبر داشتن
آقایان می باید میان منتظری و« امام» پیمان شکن خویش یکی را انتخاب کنند!ـ



:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
ـ * با تکرار این شعار بی محتوا که گویا روزی خمینی گفته بوده است: «میزان رأی مردم است»ـ
یک مغلطهء بزرگ درکار می آید و آن این است که خمینی زمانی این حرف را می زد که به واسطهء تسلط شور انقلابی بر جامعه و فضای عاطفی و سیاسی و مذهبی آن ایام ،اعتماد عامه مردم ایران را به دست آورده ، موقعیتی به ناحق کسب کرده بود و خود را به حد نیمه خدایی رسانده بود ،ازین رو به بیعت اکثریت قاطع مردم هیجان زده و مسحور و فریب خورده ایران اطمینان کامل داشت و دیده شد که در موقعیتی دیگر که این اعتماد و اطمینان وجود نداشت و هنگامی که جناب ایشان سلطنت و امامت را یک جا صاحب شد و طایر بخت بر سر و عروس قدرت در بر یافت و حاکمیت غاصبانهء خود را به سرنیزه و چماق و شکنجه و زندان و قتل عام مستظهر و پشت گرم یافت، با بی شرمی خاص خود گفت : «اگر سی ملیون بگویند نه من خواهم گفت آری ؟»
کسانی که به گفتهء نخستین وی تکیه می زنند و آن را پرچم راه خویش می دانند ، دانسته و آگاهانه ، گفتهء دوم و کردار ده سالهء او را نادیده می انگارند ودر روز روشن پیش چشم جهانیان ، به ملت ایران ـ که قربانی آز قدرت و پیمان شکنی و خدعه گری های او شد و هست و نیست خود را در یک استبداد سیاه سی سالهء دینی از کف داد ـ دروغ می گویند.ـ